صدایم کن - داریوش




در اين فصل گلگون در اين باغ پرپر
براي شكفتن رهايم كن
ببين شب خون به باغ گلگون چگونه دشنه مي بارد
بخوان و بخوانيم سرود شكفتن
كه شام خون سحر دارد سحر دارد سحر دارد

صدایم کن -افتخاری




سکوت سرخ شقایقها را

در این ویرانی، تو می دانی
غم پنهان نگاه ما را
در این حیرانی، تو می خوانی
















صدایم کن، تا امان یابد
عابری خسته در شب باران
صدایم کن تا ببالم من
در سحرگاهان با سپیداران
از آن سوی خورشید
از آن سمت دریا
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
تو لبخند صبحی، پس از شام یلدا
از این تیرگی ها رهایم کن
سکوت سرخ شقایقها را
در این ویرانی، تو می دانی
غم پنهان نگاه ما را
در این حیرانی، تو می خوانی
از آن سوی خورشید
از آن سمت دریا
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
تو لبخند صبحی، پس از شام یلدا
از این تیرگی ها رهایم کن
صدای باران، نوای یاران
به لحن تو، نمی ماند
سکوت شب را، ز کوه و صحرا
نوای گرم تو می راند
در ابهام جنگل
کسی راز گل را
به غیر از تو، نمی داند
بخوان از بهاران
که با ساز باران
کسی چون تو نمی خواند
کسی چون تو نمی خواند
صدایم کن تا امان یابد
عابری خسته در شب باران
صدایم کن تا ببالم من
در سحر گاهان با سپیداران
از آن سوی خورشید
از آن سمت دریا
صدایم کن، صدایم کن، صدایم کن
تو لبخند صبحی پس از شام یلدا
از این تیرگی ها، رهایم کن




خواننده : افتخاری

آهنگساز : عباس خوشدل

شاعر : سهيل محمودي