دل به غم سپرده ام در عبور سال ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال ها
زخمی از زمانه و خسته از خیال ها
چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها
برگ بی درختمُ در مسیر باد ها
برگ بی درختمُ در مسیر باد ها
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نیشها و نوشها چشیده ام
بس روا و نا روا شنیده ام
بس روا و نا روا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرچه درد را به جان خریده ام
هرچه درد را به جان خریده ام
در مسیر باد ها
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرچه درد را به جان خریده ام
هرچه درد را به جان خریده ام
در عبور سال ها
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نه صدایی نه سکوتی نه درنگی نه نگاهی
نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
پری دخت
سالار عقیلی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر