درخت روشنایی: با صدای صدیق تعریف ..........بشنوید
تو درخت روشنایی ، گل مهر برگ و بارت
تو شمیم آشنایی ، همه شوق ها نثارت
تو سرود ابر و باران و طراوت بهاران
همه دشت ، انتظارت .
هله ، ای نسیم اشراق کرانه های قدسی !
بگشا به روی من پنجره ای ز باغ فردا
که شنیدم از لب شب
نفس ستاره ها را .
دلم آشیان دریا شد و نغمه ی صبوحم
گل و نکهت ستاره
همه لحظه هام محراب نیایش محبت
تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند !
شب اگر سیاه و خاموش چه غم که صبح ما را
نفس نسیم بندد به چراغ لاله آذین
به سحر که می سراید ملکوت دشت ها را .
اگر این کبود خاموش سراچه ی شیاطین
تن زهرگین به گلبرگ ستارگانش آراست
وگرم نسیم این شب
به درنگ نیلگون خواند
به نگاه آهوان
- بر لب چشمه سار - سوگند
که نشنوم حدیثی
چه سپیده های رویان
که در آستین فرداست .
بهل ای شکوه دریا که ز جو کنار ایام
ننهد به باغ ما گام سرود جویباران ،
چو نگاه روشنت هست چه غم که برگ ها را
به سحرگهان نشویند به روشنان باران .
به ستاره برگ ناهید
نوشتم این غزل را
که برین رواق خاموش
به یادگار ماند
ز زبان سرخ آلاله شنیدم این ترانه :
که اگر جهان بر آب است
ترنم تو بادا و
شکوه جاودانه !
" شفیعی کدکنی "
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر